My vampire partner part : ۷۵
متحیرانه دستش را دراز کرد لباسش را پایین کشید و یکی از سینه های برهنه اش را با کف دستش پوشاند
سینه هایش را محکمتر از چیزی که میخواست فشار داد و وقتی فشارش را متوقف کرد اما قفسه ی سینه اش را به دست او فشار داد و باسنش را دایره وار بسمت بالا حرکت داد و در همان حال ابدا دست از نوشیدن نکشید
با ناله ای دیگر خم شد تا در آغوشش قرار بگیرد تا بتواند نوک سینه اش را در دهانش فرو ببرد.
نا امیدانه آن را لیسید و زبانش دور گردی نبض دارش چرخید
وقتی آن را بین لب هایش گرفت و مکید حس کرد زبان خون آشام همزمان روی پوستش میچرخد.
لذتی که بدست آورد غیر قابل توصیف بود و هر مکش این را تشدید میکرد
بسیار دوست داشتنی به بازویش چسبید و او را بین سینه هایش نگه داشت
هر چند که جیمین هرگز سینه هایش را رها نمیکرد
نوک سینه اش بین لبهایش بسیار سخت شده بود
جیمین دستش را روی رانش گذاشت و بسمت بالا حرکت داد ولی اِما نیش هایش را برداشت و چرخید
جیمین فورا از شوک نشست و سعی کرد واکنشش را بخاطر پریشانی کنترل کند
در حالی که شانه هایش را گرفت تا ا را برگرداند با صدایی شکسته گفت.
_ اِما
با کوچکتر شدن نیش هایش چشمان گرگ گشاد
چشمان اِما دوباره آبی شد و با خلسه ای آشکار آنها را ستان رنگ پریده اش را روی سرش گذاشت. چرخید و دستان در حالی که بدنش پیچ و تاب میخورد نوک سینه هایش سخت تر شد
سپس در حالی که لبهای پر و سرخش تاب برداشت به او خیره شد
لب هایش مانند چیزی که هرگز ندیده بود لبخند زدند... سرخوشی حسی بود که از صورتی شدن پوستش به او دست داد
الت سخت شده اش غیر قابل تحمل شده بود.... تماشای گرم شدن پوستش بطرز باور نکردنی شهوانی بود
هر جزئیات از این عمل کثیف با او شهوانی بود
صورتش نرم تر شد و بدنش پر تر....خدا به لیکا رحم کند... برجسته تر و منحنی های بدنش بزرگ تر شد
اگر امکانش بود ، موهایش درخشانتر شدند.
جیمین به خودش قول داد که باید از این به بعد از او بنوشد....فقط او...و مسیح عزیز...او هر شب به این نیاز داشت
اِما روی زانوهایش جلوی او بلند شد و بسمت اوخم شد
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید و پارت بعدی پارت آخره
سینه هایش را محکمتر از چیزی که میخواست فشار داد و وقتی فشارش را متوقف کرد اما قفسه ی سینه اش را به دست او فشار داد و باسنش را دایره وار بسمت بالا حرکت داد و در همان حال ابدا دست از نوشیدن نکشید
با ناله ای دیگر خم شد تا در آغوشش قرار بگیرد تا بتواند نوک سینه اش را در دهانش فرو ببرد.
نا امیدانه آن را لیسید و زبانش دور گردی نبض دارش چرخید
وقتی آن را بین لب هایش گرفت و مکید حس کرد زبان خون آشام همزمان روی پوستش میچرخد.
لذتی که بدست آورد غیر قابل توصیف بود و هر مکش این را تشدید میکرد
بسیار دوست داشتنی به بازویش چسبید و او را بین سینه هایش نگه داشت
هر چند که جیمین هرگز سینه هایش را رها نمیکرد
نوک سینه اش بین لبهایش بسیار سخت شده بود
جیمین دستش را روی رانش گذاشت و بسمت بالا حرکت داد ولی اِما نیش هایش را برداشت و چرخید
جیمین فورا از شوک نشست و سعی کرد واکنشش را بخاطر پریشانی کنترل کند
در حالی که شانه هایش را گرفت تا ا را برگرداند با صدایی شکسته گفت.
_ اِما
با کوچکتر شدن نیش هایش چشمان گرگ گشاد
چشمان اِما دوباره آبی شد و با خلسه ای آشکار آنها را ستان رنگ پریده اش را روی سرش گذاشت. چرخید و دستان در حالی که بدنش پیچ و تاب میخورد نوک سینه هایش سخت تر شد
سپس در حالی که لبهای پر و سرخش تاب برداشت به او خیره شد
لب هایش مانند چیزی که هرگز ندیده بود لبخند زدند... سرخوشی حسی بود که از صورتی شدن پوستش به او دست داد
الت سخت شده اش غیر قابل تحمل شده بود.... تماشای گرم شدن پوستش بطرز باور نکردنی شهوانی بود
هر جزئیات از این عمل کثیف با او شهوانی بود
صورتش نرم تر شد و بدنش پر تر....خدا به لیکا رحم کند... برجسته تر و منحنی های بدنش بزرگ تر شد
اگر امکانش بود ، موهایش درخشانتر شدند.
جیمین به خودش قول داد که باید از این به بعد از او بنوشد....فقط او...و مسیح عزیز...او هر شب به این نیاز داشت
اِما روی زانوهایش جلوی او بلند شد و بسمت اوخم شد
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید حتما روح نباشید و پارت بعدی پارت آخره
- ۱۰.۰k
- ۰۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط